![حدیث، شعر و فضائل اهل بیت علیهم السلام](http://s13.picofile.com/file/8397749826/%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%B8%D8%B1%D9%87_%D8%AC%D8%A7%D9%84%D8%A8_%D9%88_%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%86%DB%8C_%D9%85%D8%AA%D9%88%DA%A9%D9%84_%D9%86%D8%A7%D8%B5%D8%A8%DB%8C_%D9%BE%D9%84%DB%8C%D8%AF_%D8%A8%D8%A7_%D8%B4%DB%8C%D8%B9%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%DB%8C_%D8%AD%D8%A7%D8%B6%D8%B1%D8%AC%D9%88%D8%A7%D8%A8.png)
مناظره جالب و خواندنیمتوکل عباسی ناصبی پلید با شیعهای حاضرجواب
در کتاب فصول الحق ذکر شده است:
روزی متوکل ملعون بار عام داده نظرش بر شخصی افتاد که وضع مردم آن زمان نداشت، از او پرسید از چه قبیلهای و چه نام داری؟ گفت: از بنی مخنثم و نام من منصور است. پس متوکل پرسید که بعد از رسول خدا خلیفه که بود؟ گفت: اسد الله الغالب و مظهر العجایب مولانا علی ابن ابی طالب علیهما السلام. پس متوكل به غلامان امر کرد تا او را بزنند، و در حین زدن غلامیبه او گفت: بگو ابو بکر. پس آن مرد گفت: یا امیر ابو بکر. پس متوكل گفت: خلیفه دیگر کیست؟ گفت: الطاعن بالرمحين و الضارب بالسيفين و مصلى القبلتين ابی الحسنین امیر المؤمنین علی ابن ابی طالب علیهما السلام. باز متوكل امر به زدن او کرد، غلامیبه او گفت: بگو عمر. آن مرد گفت: یا امیر عمر. متوکل گفت بگو دیگر کیست؟ گفت: ابن عم رسول صلی الله علیه و آله و زوج بتول علیها السلام الذي انزل الله فيه انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذين يقيمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون مولنا و مولى الثقلین علی بن ابی طالب علیهما السلام. باز به همان طریق متوكل امر به زدن او نمود. یکی گفت: بگو عثمان. گفت: یا امیر عثمان. پس متوكل گفت دیگر کیست؟ گفت: یا امیر حجاج بن يوسف. متوكل گفت: یا اخ المخنث این بار که نوبت على بود، نام او را چرا ترک کردی؟ گفت: یا امیر هر بار که نام على را بردم امر به زدن من کردی این بار از تو ترسیدم، و کسی که مانند ایشان ظالم باشد حجاج را دانستم، نام او را بردم. پس متوكل گفت: عایشه افضل بود یا فاطمه؟ آن مرد گفت: عایشه. متوکل گفت: چرا؟ گفت: زیرا که خدای تعالی فرموده: و فضل الله المجاهدين على القاعدين أجراً عظیما (آیه ۹۵ سوره نساء) و عایشه در بصره [علیه امیر المومنین علیه السلام] چنان که میدانی جنگ بسیار کرد و عایشه مجتهده بود غازیه (جنگجو) هم شد (کنایه به فتنه جمل توسط عایشه) در حالی که فاطمه علیها السلام از خانه بیرون نرفت. متوكل گفت: از بنی مخنث کسی شیعه نبوده است، چگونه تو شیعهای در آن قوم؟ آن مرد گفت اگر امانم دهی بگویم. متوکل گفت: تو را امان است. گفت: بدان سبب که من حلال زادهام و مادر و جدات و آبا و اجداد من زنا نکردهاند و از زنا حاصل نشدهاند. پس متوکل از روی غضب گفت او را از بغداد اخراج نمودند.
انساب النواصب، تالیف علی بن داود خادم استرآبادی رضوان الله علیه، صفحه ۸۵-۸۶